تقوا از نگاهِ معلمِ شهید
خلاصهای از مبحثِ تقوا در کتابِ ده گفتارِ شهید مطهری
یکی از کلماتِ پُر کاربرد در روایات و قرآن و متون دینی ما تقواست. در بسیاری از ترجمههای فارسی این لغت به معنی پرهیزکاری و یا ترس و خوف معنا شده است. و این در صورتی ست که این معانی تا حدودِ زیادی اشتباه استعمال میشوند.
تقوا از ریشه "وقی" به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است. احتمالاً به دلیلِ این که لازمه صیانت از چیزی، ترک و پرهیز است و غالباً ملازم با ترس و خوف است، این اشتباه در معنی ایجاد شده است.
در حقیقت تقوا یعنی خودنگهداری؛ یعنی نفس خود را از هر آنچه انسان را به گناه میکشاند، حفظ کردن.
تقوای دینی و الهی یعنی انسان خود را از هر چه از نظرِ دین و شرع خطا و گناه هست، حفظ کند.
البته تقوا دو نوع است؛ تقوایی که ضعف است و تقوایی که قوّت است.
نوع اول این است که کلاً خودمان را در محیطی که احتمال خطا میرود قرار ندهیم! خب قاعدتاً این ضعف محسوب میشود چون احتمال میرود که اگر در محیطش قرار گرفتیم، چه بسا به گناه هم بیوفتیم!
اما نوع دوم این است که چنان خودمان را پرورش بدهیم و آماده کنیم، که در محیط گناه و خطا هم مرتکب گناه نشویم. که مسلماً این قوّت و موجب بزرگی روح میشود. یک حالت مصونیت در روح ما به وجود میآید.
احتمالاً علت پیدایش این تصور همان ترجمه غلط باشد. که تقوا را پرهیزکاری معنا کردهایم...یعنی کلاً از محیط گناه اجتناب کنیم...
پس تقوا آن ملکه مقدس است که در روح پیدا میشود و به روح قوّت و قدرت میدهد و نفس اماره و احساساتِ سرکش را رام و مطیع میسازد.
ترس هم یکی از آثارِ تقواست و نه معنیِ خودِ آن. (این ترس از خدا هم به معنیِ ترس از عدالتِ خداست! به گونهای ترس از خود است! ترس از خود که گناهی کند که در دستگاهِ عظیمِ عدالتِ خداوند به کیفر محکوم شود)
رابطهی تقوا و آزادی؛ مصونیت یا محدودیت؛
گاهی بعضی که با واژهی آزادی خو گرفتهاند این را میگویند که تقوا مغایر آزادی ست. حالا باید دید تقوا محدودیت است و یا مصونیت؟ و یا محدودیتی که عین مصونیت است؟
تقوا برای روح مثلِ خانه است! که خانه انسان را به زندگی در چهاردیوار محدود میکند و در عین آن از سرما و گرما حفظ!
کلاً وقتی به چیزی "محدودیت" میگوییم که انسان را از موهبت و یا سعادتی محروم کند، اما چیزی که خطر را از انسان دور میکند مصونیت است!
تقوا عینِ آزادی است! یعنی از طرفی انسان را از قید هوی و هوس آزاد میکند و از طرفی چون هر کس در بند نفسش نیست، آزادی اجتماعی هم وجود دارد.
البته حفظِ خودِ تقوا هم مهم است! مثلاً دربارهی بعضی گناهان که تأثیر و جاذبهی قویتری دارند، دستورِ حریم گرفتن داده شده است. پس هم باید از تقوا محافظت کرد و هم باید خود را در محیطِ بعضی گناهان قرار نداد؛
حافظِ عزیز میگوید:
قوّتِ بازوی پرهیز به خوبان مفروش که در این خیل حصاری به سواری گیرند
همین! :)