همه میگویند تمام شد...اما من میگویم تازه شروع شد...
آدم گاهی حقارتِ "انسان" را با تمام وجود درک میکند...
چقدر آدم هیچی نیست...
گاهی فکر میکنم چقدر از ما ادعا میکنیم که وابستهی دنیا نیستیم و تعلقی به مادیات نداریم و ...
اما این فقط ادعایی بیش نیست!
ما وابستهی "مادیات" شاید نباشیم، ولی وابستهی زندگی ایم، وابستهی حیات، وابستهی نفس کشیدن، وابستهی آدمها و خیلی چیزهای دیگر که خودمان نمیفهمیم!
همه چیزمان را میدهیم ولی بگذارند نفس مان را بکشیم فقط!
بد سرگرم شدیم!
همه چیز یادمان رفته و صبح تا شب دنبال دنیاییم...
چرا انقدر مطمئنیم ماندنی هستیم؟
یک فاتحه برای یکی از فرزندان حضرت زهرا که پدرش را ندیده رفت بخوانید اگر وقت شد.
- ۰ نظر
- ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۱۱
- ۲۹۹ نمایش