نجوا با پدر...
۱۲
آبان
مجنون کجا شبی سرِ راحت زمین گذاشت؟
- ۰ نظر
- ۱۲ آبان ۹۳ ، ۱۲:۴۴
- ۳۵۳ نمایش
یک داستانِ معروفی هست که میگوید یک وقت یک خارجی آمده بوده کرج. با یک دهاتی روبهرو شد. این دهاتی خیلی جوابهای نغز و پختهای به او میداد. هر سؤالی که میکرد، خیلی عالی جواب میداد. بعد او گفت که تو اینها را از کجا میدانی؟ گفت: "ما چون سواد نداریم فکر میکنیم."
این خیلی حرفِ پُرمعناییست: آن که سواد دارد معلوماتش را میگوید ولی من فکر میکنم. و فکر خیلی از سواد بهتر است.