به شوقِ وجودِ امامِ صادق
امام صادق علیه السلام توانسته بود به کمکِ تلاشِ وسیعِ پدرانش-یعنی امام سجاد و امام باقر، مخصوصاً اواخرِ زندگیِ امام باقر- و سپس خودش به کمکِ این تلاش توانسته بود یک عدّه مؤمن و مسلمانِ مکتبی، اصیل، انقلابی، فداکار، آماده برای خطرپذیری در سراسرِ عالم اسلام درست کند.
و اینها آدمهای عادی نبودند؛ آدمهای عادی نبودند نه اینکه از طبقاتِ ممتاز بودند نه، همین کاسب و تاجر و غلام و از این چیزها، امّا از لحاظِ پایگاهِ معنوی به هیچ وجه اینها به آدمهای عادی شبیه نبودند. کسانی بودند که زندگیشان در هدفشان و در مکتبشان خلاصه میشد و همه جا هم بودند. عجیب این است که یارانِ امام صادق همه جا بودند، نه خیال کنید فقط در مدینه، نه؛ در کوفه بیشتر از مدینه بودند، در خودِ شام حتی کسانی بودند.
اینها آن شبکهی عظیمِ تشکیلاتیِ امام صادق است. حزبِ علوی، حزبِ تشیع اینی که گفتم آن شبکهی تشکیلاتی همان تشیع است یعنی این. و این از فصلهای شناخته نشدهی زندگیِ امام صادق است؛ این از چیزهایی است که بنده رویش تأکید و اصرار دارم، یک شبکهی تشکیلاتیِ عظیم، یک حزبِ کامل به وسیلهی امام صادق اداره میشد در سراسرِ عالم، این نقطهی قوّت بود.
1359/6/14
کتابِ انسانِ دویست و پنجاه ساله - بیاناتِ مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین علیهم السلام - فصل دوازدهم
*منصور دوانیقی شخصی را فرستاد پیشِ فرماندارِ خود حسنبنزید، که فرمانداریِ مکّه و مدینه را به عهده داشت، به او پیغام داد که خانهی جعفربنمحمد را آتش بزند. خانهی امام را آتش زدند، آتش بر در خانه و اطاقها رسید.
حضرتِ صادق علیه السلام پای بر رویِ آتش گذاشت و از روی آتش میرفت و میگفت: "من فرزندِ رگهایِ تپندهی زمین هستم، من فرزندِ ابراهیم خلیلالله هستم".
- ۹۳/۰۵/۳۱
- ۳۴۸ نمایش